آقای من…
دست به قلم بردم تا برایتان حرف ها بزنم
اما نشد …
خواستم از “دردم” بگویم
دیدم دردِ شما ، خودِ (( من )) م …گناهکارم
خواستم از “بی کسی” ام حرف بزنم
دیدم 「تنها」 تر از شما در عالم نیست
خواستم بگویم “دلم از روزگار گرفته”
دیدم خودم در 「خون به دل」 کردنِ شما کم نگذاشته ام ..
قلم کم آورد …
به راستی که وسعت (( مظلومیت )) شما قابل اندازه گیری نیست.
آخرین نظرات