محبت در انسان موتور محرکی است که انسان را برای رسیدن به محبوب به حرکت در می آورد حرکت مادی نیست بلکه حرکت کیفی و معنوی است به این معنی کسیکه به دنبال معرفت به اهل بیت محبت پیدا کند این محبت او را وادار می کند که به تدریج از آلودگی ها پاک شود و آراسته به توبه واقعی شود و به سوی حسنات و فضایل و اخلاق شایسته و عمل صالح رو کند تا موانع و حجاب های میان او و محبوب برطرف شود . فکر نکنیم با محبت و انجام هر گناه مانعی وجود ندارد بلکه گناه نابود میکند و محبت واقعی توان پاکسازی دارد . پیامبر ص) فرمودند :” محبت ما اهل بیت مایه محو کردن گناهان و افزون ساختن حسنات است . ”
امام حسن مجتبی ع) فرمودند:” بی تردید محبت ما گناهان را از آدمی فرو می ریزد همچنان که باد برگ درختان را .”
مگر انسان سیمان است که اگر سفت شد، دیگر قابل تغییر نباشد؟
گاهی ما حرف هایی درباره خودمان میزنیم اگر به واقعیتش توجه کنیم،
میبینیم چقدر در این جمله ها به خودمان اهانت کرده ایم.
یکی از جمله ها همین است:
من نمی توانم تغییر کنم ،
چون اینطور تربیت شده ام.
حالا اگر کسی به شما بگوید:
تو آدم نیستی، سیمانی
به شدت عصبانی می شویم، اما خودمان برای توجیه کارهایمان، حرفی میزنیم واقعیتش همین است، با این تفاوت که کمی آراسته و حق به جانب است.
البته ما قبول داریم کسانی که اشتباه تربیت شدهاند، برای تغییر کردن باید زحمت بیشتری بکشند، اما نمی شود قبول کرد که اینها نمیتوانند عوض شوند.
زهری گوید :برادرى داشتم كه برادرى ما به خاطر خدا بود، من خيلى او را دوست داشتم، او در هنگام جهاد با روميان به شهادت رسيد، من به اين مقام او غبطه مى خوردم و خوشحال بودم و آرزو مى كردم كه من نيز به همراه او بودم و به شهادت مى رسيدم.
با اين آرزو شبى خوابيدم، او را در خواب ديدم، به وى گفتم: خدا با تو چگونه رفتار كرد؟
گفت: خداوند به جهت جهاد من و محبّتى كه به حضرت محمّدصلى الله عليه وآله وسلم و خاندان او داشتم مرا آمرزيد و به شفاعت علىّ بن الحسين امامسجاد صلوات اللَّه عليهما ملك مرا در بهشت، از هر جهت به مسافت مسير صد هزار سال گسترش داد.
گفتم: من هم دوست داشتم كه همانند تو به شهادت مى رسيدم.
گفت: مقام تو از من به مسافت هزار هزار سال برتر و بالاتر است.
گفتم: چگونه؟
گفت: مگر تو امام سجّادعليه السلام را هر جمعه يك مرتبه ملاقات نكرده و بر او سلام نمى كنى؟ و وقتى چهره مباركش را مى بينى بر محمّد و آل محمّدعليهم السلام درود نمى فرستى؟ آنگاه در اين زمان شوم - زمان بنى اُميّه - از آن حضرت حديث نقل مى نمايى و خود را در معرض مشكلات قرار مى دهى؛ ولى خداوند مهربان تو را حفظ مى كند؟! (و بدين سبب مقامى بس ارجمند در پيشگاه الهى دارى).
زهرى گويد: من از خواب بيدار شدم، با خودم گفتم: شايد اين خواب آشفته بود و راست نيست.
باز خوابيدم، دوباره او را ديدم، گفت: آيا در گفته من ترديد نمودى؟ ترديد به خود راه مده كه شكّ و ترديد كفر است، و آنچه كه گفتم به كسى مگو، چرا كه به زودى امام سجّادعليه السلام تو را از خوابت آگاه خواهد كرد، همان گونه كه رسول خداصلى الله عليه وآله وسلم ابابكر را در راه شام از خوابش آگاه نمود.
از خواب برخاستم و نمازم را خواندم، ناگاه فرستاده امام سجّادعليه السلام آمد، خدمت امام سجّادعليه السلام شرفياب شدم، وقتى مرا ديد فرمود:
اى زهرى! ديشب در خواب چنين و چنان ديدى، دو مورد خوابى كه ديدى هر دو صحيح و راست بودند.
الثاقب فى المناقب،ص۳۶۲،
قطره ای از دریای فضائل اهل بیت علیهم السلام، ج۲،ص۵۳۲،
این مناجات شعبانیه مضمون های خیلی بلندی دارد، امّا یک چیز نوبری در این مناجات شعبانیه است و آن این است که انسان وارد حریم ربوبیت می شود و احساس محرمیّت می کند. من یادم نیست در هیچ دعایی (هیچ یعنی هیچ) این طور انسان وارد حریم خصوصی خدا بشود و این طور با او حرف بزند!
آن چیز نوبر در این دعا این است: (الهی ان اخذتنی بجرمی اخذتک بعفوک و ان اخذتنی بذنوبی اخذتک بمغفرتک)*. خدایا! اگر قیامتی شد و تو خواستی آبروی ما را ببری که چرا گناه کردی، من هم می گویم که تو بزرگ بودی، چرا نبخشیدی؟!! انسان این طور وارد حریم خصوصی ربوبیت بشود، این چیست!!
اقبال الاعمال / صفحه ۶۸۶
آیت_الله_جوادی_آملی
آخرین نظرات