نگرانی در نتیجه فکر کردن به مسائلی پیش می آید که از کنترل ما خارج است
هرچیزی که از کنترل تو خارج هست را به خدا بسپار
آن هنگام که یقین پیدا کردی قدرتی شکست ناپذیر به اسم خدا
از تو وهرآنچه دوست میداری حمایت میکند
رها از هرگونه نگرانی خواهی شد..
این جهان بر اساس نظم استوار است و هیچ چیز اتفاقی نیست.
ذهن انسان، قادر است ارتعاشات فکری را که از ذهن افراد دیگر ساطع می شود… دریافت کند.
تصاویر که در ذهن شگفت انگیز خود کاشته اید. به سرعت، نیروی جذب را بسیج کرده و آینده زندگیتان را رقم می زنند.
با در نظر گرفتن آگاهانه نوع احساستان می توانید انرژی منبع را هر چه بهتر جهت دهید و به آفریننده ای شاد، آگاه و دقیق تبدیل شود.
هر چه بیشتر بر روی موضوعی تمرکز کنید این کار برایتان آسان تر می شود… زیرا افکار مشابه را جذب می کنید.
بنابراین زمانی که افکار خاصی دارید، ذهنتان تحت تأثیر قرار می گیرد و ارتعاشهایی را ساطع می کند.
وقتی روی افکار متمرکز شوید، دامنه این ارتعاش ها افزایش یافته و امواج بسیار قوی تر می شوند.
بله! گفتن به خواسته، نشانه ی دعوت نیست
و نه! گفتن هم موجب جلوگیری از اتفاق آن خواسته نمی شود. تنها تمرکز است که سبب تجلی آنها می شود.
باید دائما ذهن تان را در برابر هجوم شک و تردید حفظ کنید. زیرا شک و تردید، دارای ارتعاشی بازدارنده و فلج کننده است.
روز بيست و چهارم ذى_الحجّه، روز مباهله پيامبر با مسيحيان نجران است که در نزد مسلمانان، اهميت خاصّي دارد؛ چرا که گواه حقانيت و درستي دعوت پيامبر و عظمت شأن اهل_بيت مکرّم اوست. در کتاب شريف مفاتيح_الجنان، اعمال مخصوصي بدين شرح براي اين روز ذکر شده است:
اول: غسل
دوم: روزه
سوم:خواندن دو ركعت نماز، كه در وقت و كيفيت و ثواب مانند نماز روز عيد غدير است، و اينكه «آية الكرسى» در نماز مباهله بايد تا
«هم فيها خالدون»
خوانده شود.
چهارم: دعاي مخصوص اين روز که به دعاي مباهله معروف است و شبيه دعاي سحر ماه رمضان مي باشد.
هم چنين در اين روز خواندن زيارت اميرالمؤمنين به ويژه زيارت_جامعه روايت شده است. احسان به فقرا و محرومان به تأسّي از مولي الموحدين علي عليه السلام که در رکوع نمازش به نيازمند احسان فرمود، سفارش شده است.
این جوانمرد، همیشه با وضو بود.میگفتند: عبدالحسین، چه خبر از وضع کسب و کار؟ می گفت: الحمدلله، ما از خدا راضی هستیم، او از ما راضی باشه!
هیچکس دو کفه ترازوی عبدالحسین را مساوی ندیده بود، سمت گوشت مشتری همیشه سنگین تر بود. اگر مشتری مبلغ کمی گوشت می خواست، عبدالحسین دریغ نمی کرد. میگفت: «برای هر مقدار پول، سنگ ترازو هست.»
وقتی که می شناخت که مشتری فقیر است، نمی گذاشت بجز سلام و احوالپرسی چیزی بگوید. مقداری گوشت می پیچید توی کاغذ و می داد دستش. کسی که وضع مالی خوبی نداشت یا حدس میزد که نیازمند باشد یا عائله زیادی داشت را دو برابرِ پول مشتری، گوشت می داد.
گاهی برای این که بقیه مشتری ها متوجه نشوند، وانمود می کرد که پول گرفته است.گاهی هم پول را می گرفت و دستش را می برد سمت دخل و دوباره همان پول را می داد دست مشتری و می گفت: «بفرما مابقی پولت.»
عزت نفس مشتریِ نیازمند را نمی شکست! این جوانمرد در ۴۳ سالگی و در یکی از عملیات های دفاع مقدس با ۱۲ گلوله به شهادت رسید.
“شهید عبدالحسین کیانی”
همان ‘’جوانمرد قصاب'’ است!
آخرین نظرات