موضوع: "بدون موضوع"
سوری ها میگویند:
در اوایل اعتراضات مدنی علیه کشور، که توسط عربستان و آمریکا طراحی شده بود مردم “برای حقوق خود” به خیابان آمدند،
درحالی که نفهمیدند گوشت قربانی دشمنان سوریه اند،
در یکی از این اعتراضات در حالی که مردم در مقابل نیروهای نظامی تجمعی داشتند!
به ناگاه از داخل جمعیت چند نفر !! نیروهای نظامی مستقر در صحنه را به رگبار بستند..!
که متاسفانه با این کار تروریستها.. نظامیان سوری هم بسمت مردم تیراندازی کردند چون فکر کردند که این مردمند که بجنگ آنها آمده اند..
این حربه ای شد برای ورود تروریستها و مزدوران داخلی و خارجی و قتل و غارت و تجاوز به نوامیس مردم و نابود کردن تمام زیرساخت های سوریه
مرد سوری میگفت: حرص و طمع و قدرت طلبی من در همکاری با دشمنان، نه تنها باعث پیشرفت من نشد، بلکه آنها خانه و ثروت مرا غارت کردند و زن و فرزندان من را هم بردند.
هموطن امروز هم دشمنان در پی ویرانه کردن ایران بزرگ و مردم غیورش هستند.
هرجا هر صدای تفرقه_یی شنیدید که، از بلند گوی دشمن هم حمایت میشود..بدانید توطئه ای تازه است.
یکی از دوستان میگفت که در این وضعیتی که پیش اومده باید چیکار کرد؟
یه روایتی رو از امیرالمومنین علی علیه السلام براش نقل کردم. حضرت میفرماید: توی فتنه ها مثل شتر دو ساله باش
نه میتونن از شیرش مصرف کنن و نه برای باربری ازش استفاده کنن.
در واقع مومن باید مراقب باشه ازش سواستفاده نکنن. نه اینکه موضع گیری نداشته باشه!
اتفاقا باید حرف حق رو بزنه.
شرایطی که ما در حال حاضر توش قرار داریم یه شرایط فتنه هست.
طبیعتا دشمنان ما همیشه از هر فرصتی برای نابودی جبهه حق استفاده میکنن.
طرح اصلی اون ها این بود که با “قدرت نظامی” کار جبهه حق رو تموم کنن که نتونستن و برای همین به “تحریم و فشار اقتصادی” رو آوردن.
از بیرون نمیتونستن بیش از حد فشار بیارن برای همین نفوذی هایی رو به ریاست کشور رسوندن تا بتونن اهدافشون رو پیاده کنن.
دولت هم تا اونجا که تونست به مردم فشار آورد تا بتونه هر چقدر که میشه خون مردم رو بیشتر به جوش بیاره که حدودا موفق هم شده.
ضمن اینکه دشمن همیشه با شعار “دفاع از حق و حقوق مردم” جلو میاد.
بعد که مردم برای به دست آوردن حقشون توی خیابونا ریختن و به فساد و گرانی و اختلاس اعتراض کردن،
دشمن هم یه تعداد از افراد خودش رو که سالهاست آموزش دیدن بین مردم قرار میدن
تا شعارهای تند علیه نظام بدن و درگیری صورت بگیره!
در واقع اعتراضی که طبیعتا باید به “دولت بی کفایت غربگرا” میشد، نوک پیکان رو به سمت اصل نظام میبرن.
اینجاست که باید عمارگونه رفتار کرد.
باید برای مردم این شرایط فتنه رو تبیین کرد.
باید به مردم گفت که هر بدبختی و مشکلی که از اول انقلاب تا حالا داریم به خاطر “جریان غربگرایی” بوده.
جریانی که از همه بیشتر میدزده، از همه بیشتر فساد و اختلاس میکنه، از همه بیشتر هم غر میزنه و طلبکاره و اهل هواپرستی و شهوترانیه و اتفاقا کمتر از همه هم خدمت میکنه!
تقریبا هم همیشه قدرت دستش بوده و با تمام توان برای براندازی نظام جمهوری اسلامی تلاش کرده.
این جریان خطرناک همین الان هم داره تلاش میکنه با سخت کردن زندگی مردم، اون ها رو هدف قرار بده تا برای خودش یه حاشیه امن قرار بده.
از تمام ظرفیت رسانه ایش هم برای نابودی جمهوری اسلامی تلاش میکنه.
ضمن اینکه اونا میدونن با #فروپاشی نظام اسلامی، ایران پر از #تروریست_ها و خونخوارانی میشه که همگی تشنه ی خون مردم ایران هستن و به صغیر و کبیر هم رحم نمی کنند.
آیت الله مجتهدی تهرانی : من یک دفعه یادم هست چند سال قبل طلبه بودم میخواستم لواسانات منبر بروم. وقتی از منزل آمدم بیرون یک خواهری دارم که حالا داماد و عروس دارد آن موقع ۳-۴ ساله بود این شروع به گریه کردن کرد که دنبال من بیاید چون به من علاقه داشت. مادرم به من گفت سوارش می کنیم ما خیابان ۱۷ شهریور سر ادیب پیاده می شویم برویم منزل مادربزرگمان که این بچه هم گریه نکند. من ناراحت شدم گفتم این تاکسی ها حالا غر می زنند گفتم نمیشود و رفتم .
خب کار بدی کردم. مادر از من تقاضا کرده این دخترم سوار کن این بچه دارد گریه می کند. خب من باید می گفتم بفرمایید بر فرض تاکسی هم کمی بیشتر پول می دادم. ولی گاهی اوقات آدم اعصابش ناراحت است از دستش در می رود یک اشتباهی میکند . ما این اشتباه را کردیم. همان جا هم گرفتار شدیم.
در همان لواسانات منبر رفتیم. چیزهایی گفتیم . یک دفعه هم راجع به حجاب صحبت کردیم . یک دختر بی حجاب بود. شکایت کرد و ژاندارم آوردند و ما را شب به تهران آوردند. یک شب ژاندارم بودیم و یک شب شهربانی و دو سه شب گرفتار زندان و تا یواش یواش دایی ما رفت و امام جمعه را دید و ضمانت کردند ما را آوردند بیرون.گرفتاری درست شد. یک مقدار مادرمان را اذیت کردیم من فهمیدم مال همان است. آن سال خیلی به من فشار آمد. حالا بعضی ها نمی فهمند گرفتار که می شوند نمی داند که با مادرشان تند صحبت کرده اند مال همان است.
چند سال پیش یک نفر چند میلیون تومان مالش در بندر عباس گم شد پیدا هم نشد به حساب انقلاب هم می گذاشت مربوط به انقلاب نیست مربوط به خودش است. مادرش رفته بود خانه شان جلوی زنش به اوگفت چند روز هم برو خانه آن یکی پسرت ما خسته شدیم. این مادر پنج شش شب آمده بود مهمانی جلوی زنش گفته بود ما خسته شدیم .آدم با کلفتش هم نمی تواند این جوری حرف بزند. اگر به کلفتش بگویید برو خسته شده ایم بد است چه برسد به مادری که این همه زحمت ما را کشیده است. چند میلیون مالش گم شد پیدا هم نشد.
آخرین نظرات