در داستان حضرت یوسف اگر قدری دقت کنیم،
دو بار کلمه قمیص یا پیراهن آمده است.
پیراهن یوسف را برادرانش نقشه کشیدند و غرق خون کردند اما یادشان رفت پاره کنند و وقتی به نزد پدر برای شهادت دادن به گناه خود آوردند و گفتند:
گرگ برادرمان را خورده است و ما بیگناهیم!
پیراهن شاهد نشد و پدرشان فهمید دروغ میگویند.
در داستان دیگر با اینکه پیراهن یوسف وقتی از پشت پاره شد یوسف دنبال سند بیگناهی خود نبود ولی خدا پیراهن را سند بیگناهی یوسف کرد. پس بدانیم،
نتیجهی اخلاقی این داستان این است خواستم بگم
خدا از هرچه بخواهد برای بیگناهی بنده مؤمنش از خلایقش سند درست میکند
بقول معروف :
اگر الله یار است هیچ غم نیست
اگر دشمن هزار است هیچ غم نیست
آخرین نظرات