در تعاریف صورت گرفته سلبریتی به اشخاصی گفته می شود که معمولاً در زمینههای موسیقی، ورزش، رسانه و سیاست و … دارای محبوبیت هستند . سلبریتی ها به راحتی از طریق مردم به ویژه قشر جوان قابل شناسایی هستند و به رسمیت شناخته میشوند. در فرهنگ سلبریتی ها اصالت با مشهور بودن و دیده شدن و این جماعت در موارد بسیاری از طرق نامتعارف و خلاف اخلاق خود را معروف می کنند.
فضای مجازی در کشور ما بستر مناسبی برای جولان سلبریتی ها شده و روزانه سلبریتی های مختلفی در فضای مجازی در حال انتشار تصاویر خود هستند. آنچه اخیراً در خصوص این مفهوم شایان توجه به نظر می رسد گسترش و نفوذ فرهنگ سلبریتی به سمت طلاب و فضای طلبگی می باشد. کافی است در اینستاگرام هشتگ “طلبه” را جستجو کنید تا معروف ترین طلاب سلبریتی که با هدف “تبلیغ و هدایت مردم “تصاویر خود را در حالت ها و مکان های مختلف منتشر می کنند، پیدا کنیم.
با اغماض نظر از تمامی حواشی در خصوص این پدیده به نظر می رسد مساله اصلی اینجاست که مفاهیم ارزشی و اخلاقی در بین برخی حوزویان مسیری متفاوت از سلف صالح را می پیماید. در گذشته شخصیت های ذی نفوذ حوزوی از معروف شدن و حتی محبوب شدن اجتناب می کردند. چه بسا شخصیت های حوزوی که به نحوی از انحاء از مرجعیت می گریختند و در صورت احساس تکلیف قطعی این مساله را می پذیرفتند. چه بسا شخصیت های حوزوی که کتابهایشان را به صورت ناشناس منتشر کرده و تنها هدفشان اثرگذاری و ارائه اندیشه مدنظرشان بوده است، اما امروزه طلاب بسیاری را می بینیم که نگارش مقاله و چاپ و انتشار آن، جدای از هر مساله دیگری برایشان موضوعیت دارد.
به نظر می رسد امروزه حوزویان جوان بر خلاف سنت های گذشته حوزه، علاقمند به دیده شدن و تائید شدن از سوی دیگران هستند و باید دید آیا این مساله ناشی از فقدان هویت از دست رفته است که در سلبریتی شدن یا دیده شدن مقالات و کتابها جستجو می شود، یا ناشی از تغییر سبک و زیست طلبگی؟
تذکّر طلب نمودن چیزی است برای حصول در آینده به همان نحوی که در گذشته برایش حاصل بود، اما تعلّم آن است که چیزی برای شخص در آینده حاصل شود بدون اینکه در گذشته برای او حاصل بوده باشد.
فرق دیگر تذکّر و تعلّم آن است که مقدماتی که در مقام تذکّر، فرد را به یاد خاطرات گذشته میاندازد لزوماً از آن قسم مطالبی نیستند که حتماً فرد را به یاد آن خاطرات بیندازند بلکه چه بسا ممکن است هرگز موصِل به مطلوب نباشند، مانند کتابی که فرد با دیدن آن به یاد استادی که این کتاب را در نزدش تلمّذ کرده بود میافتد. یعنی کتاب که از جمله مقدمات این تذکّر و یادآوری است چنین نیست که لزوماّ فرد را به یاد استاد اندازد، زیرا چه بسا فرد در اوقات دیگر این کتاب را نظر کند اما ذهنش به آن استاد کذایی منصرف نشود بر خلاف مقدمات تعلّم که ضرورتاً فرد را به مطلوب هدایت میکنند چرا که تعلّم، تیقّن است و در یقین برهان نهفته شده است و برهان تشکیل یافته از مقدماتی یقینی است که تجمّع آنها در کنار هم مفید حد و قیاس است و آن منتج یقین میباشد. پس لزوماً مقدمات تعلّم, ما را به مطلوب میرسانند بر خلاف مقدمات تذکّر, که گاهی موصِلاند و گاهی غیر موصِل.
آخرین نظرات