“یا رب” که میگویم
خیالم راحت میشود
دلم آرام میگیرد
که کسی تا آخر هوایم را دارد …
رب، یعنی پرورش دهنده
یعنی چیزی را از همان اولِ اول
مثل یک دانهٔ کوچک پرورش دهی،
مراقبش باشی، آب و آفتابش را
اندازه بگیری …
برایم ربوبیت کردهای که اکنون اینجایم
اما اقرار میکنم آفت زدهام
و خیلی وقت است که گُل نمیدهم
اما خیالم راحت است که مراقبم هستی
گیرم چند روزی سخت بگذرد
آب و آفتایم کم شود …
اما به حکمتت که فکر میکنم
خیالم راحت میشود …
دوباره سرزنده و شاداب میشوم،
وقتی که تو مراقب و شنونده احوالم هستی
وقتی کودک در اتاقش مشغول بازی است، درب بزنید بعد وارد شوید؛ “عزیزم اجازه هست بیام تو".
ما چنان در اتاق کودک رفت و آمد میکنیم که انگار نه انگار که اینجا اتاق کودك است و هر کار دلمان میخواهد میکنیم.
هیچ عیبی ندارد میتوانیم به کارمان ادامه دهیم و اصلا هم از کودک اجازه نگیریم ولی کودک ما چگونه باید حریم و حرمت ها را یاد بگیرد، وقتی خودش حریم ندارد؟
یادمان باشد فرزندان ما آینه تمام نمای رفتارهای ما هستند.
آخرین نظرات