شاگردی از استادش درباره ی جلب رضایت خدا و بهترین راه آن پرسید.
استاد گفت: به گورستان برو و به مرده ها توهین کن!
شاگرد دستور استاد را اجرا کرد و نزد او برگشت.
استاد گفت: جواب دادند؟
شاگرد گفت : نه.
استاد گفت: پس بار دیگر به آنجا برو و آن ها را ستایش کن!
شاگرد اطاعت کرد و همان روز عصر نزد استاد برگشت. استاد بار دیگر از او پرسید که آیا مرده ها جواب دادند؟ و شاگرد گفت : نه.
استاد گفت: برای جلب رضایت خدا، همین طور رفتار کن!
نه به ستایش های مردم توجه کن و نه به تحقیر ها و تمسخر هایشان!
بدین صورت است که می توانی راه خودت را در پیش گیری.
امام باقر (علیه السلام) فرمودند:
آدم به حضرت حق عرضه داشت: شیطان را بر من سلطه دادى، و او را چنین قدرتى است که همچون خون در باطن من گردش نماید، در برابر این برنامه براى من چیزى قرار بده.
به او خطاب شد: این حقیقت را براى تو قرار مى دهم که اگر از ذرّیه ات کسى تصمیم بر گناه گرفت، در پرونده اش نوشته نشود و اگر تصمیمش را به اجرا گذاشت همان یک گناه در نامه عملش ثبت گردد.
اگر فردى از ذرّیه ات تصمیم به کار نیکى گرفت، در نامه اش نوشته شود و اگر آن تصمیم را عملى کرد، در نامه اش ده برابر ثبت گردد.
آدم عرضه داشت: پروردگارا ! اضافه کن. خطاب رسید: اگر کسى از ذرّیه ات گناهى مرتکب شود، سپس از من طلب آمرزش نماید، او را بیامرزم.
عرضه داشت: یا رب! بر من بیفزا; خطاب رسید: براى آنان توبه قرار مى دهم، و توبه را بر آنها گسترده مى نمایم تا نفس به گلویشان برسد. عرضه داشت:
خداوندا ! مرا کفایت کرد.
برگرفته از کتاب توبه آغوش رحمت اثر حسین انصاریان
آخرین نظرات