روزی مرحوم آخوند کاشی مشغول وضوگرفتن بودند..
که شخصی باعجله آمد، وضو گرفت و به داخل اتاق رفت و به نماز ایستاد…
با توجه با این که مرحوم کاشی خیلی بادقت وضو می گرفت و همه آداب و ادعیه ی وضو را بجا می آورد؛ قبل از اينكه وضوی آخوند تمام شود، آن شخص نماز ظهر و عصر خود را هم خوانده بود…!
به هنگام خروج، با مرحوم کاشی رو به رو شد.
ایشان پرسیدند:
چه کار می کردی؟ ….
گفت: هیچ.
فرمود: تو هیچ کار نمی کردی!؟
گفت: نه! (می دانست که اگر بگوید نماز می خواندم، کار بیخ پیدا می کند)!
آقا فرمود: مگر تو نماز نمی خواندی!؟
گفت: نه!
آخوند فرمود: من خودم دیدم داشتی نماز می خواندی…!
گفت: نه آقا اشتباه دیدید!
سؤال کردند: پس چه کار می کردی؟
گفت: فقط آمده بودم به خدا بگویم من یاغی نیستم، همین!
این جمله در مرحوم آخوند (رحمة الله عليه) خیلی تأثیر گذاشت…
تا مدت ها هر وقت از احوال آخوند می پرسیدند، ایشان با حال خاصی می فرمود:
من یاغی نیستم
خدایا ما خودمون هم می دونیم که عبادتی در شان خدایی تو نکردیم… نماز و روزه مان اصلاً جایی دستش بند نیست!…
فقط اومدیم بگیم که:
خدایا ما یاغی نیستیم….
بنده ایم….
اگه اشتباهی کردیم مال جهلمون بوده…..
یكي از خصوصيات حضرت علي عليه السلام اين بود كه بيت المال را به طور مساوي ميان مردم تقسيم مي كرد و بين مسلمانان تبعيض قايل نمي شد.
اين امر باعث شده بود، برخي از طرفداران تبعيض و انحصار طلب ها به معاويه بپيوندند.
عده اي از دوستان علي عليه السلام به حضور حضرت رسيدند و گفتند:
- چنانچه افراد سيّاس و انحصار طلبها را با پول راضي كني، براي پيشرفت امور شايسته تر است.
امام علي عليه السلام از اين پيشنهاد خشمگين شد و فرمود:
- آيا نظرتان اين است به كساني كه تحت حكومت من هستند ظلم كنم و حق آنان را به ديگران بدهم و با تضييع حقوق آنان ياراني دور خود جمع نمايم؟
به خدا سوگند! تا دنيا وجود دارد و تا آفتاب مي تابد و ستارگان در آسمان مي درخشند، اين كار را نخواهم كرد.
اگر مال، از آن خودم بود آن را به طور مساوي تقسيم مي كردم، چه رسد به اينكه مال، مال خداست.
سپس فرمود:
- اي مردم! كسي كه كار نيك را در جاي نادرست انجام داد، چند روزي نزد افراد نااهل و تاريك دل مورد ستايش قرار مي گيرد و در دل ايشان محبت و دوستي مي آفريند
ولي اگر روزي حادثه بدي براي وي پيش بيايد و به ياريشان نيازمند شود، آنان بدترين و سرزنش كننده ترين دوستان خواهند شد…
بحار، ج 41، ص 108 و 11
يك مجسمه ساز روي صخره اي مشغول به كار بود. كسي كه آمده بود ببيند يك مجسمه
چگونه ساخته مي شود، اثري از مجسمه نديد، او فقط سنگی را ديد كه در اينجا و آنجا با
تيشه كنده و بريده مي شود.
شخص پرسيد: “چه مي كني؟ آيا مجسمه اي نمي سازي؟ من آمده ام تا ببينم يك مجسمه
چگونه ساخته مي شود، ولي فقط مي بينم كه تو سنگ ها را مي تراشي.”
هنرمند گفت، “آن مجسمه پيشاپيش در درون اين سنگ نهفته است. نيازي به ساختنش
نيست. بايد به نوعي توده بي فايده ي سنگي را كه دور آن را گرفته از آن جدا شود و آنگاه
مجسمه خودش را متجلي مي سازد. مجسمه ساخته نمي شود، فقط كشف مي شود. آن را
دوباره اكتشاف مي كنم و به نور مي آورم.”
استعدادها و قابلیتهای منحصر به فرد هر کس در درونش نهفته است، فقط نياز به آن است كه آزاد و رها شود. مسئله اين
نيست كه چگونه آن را توليد كنيم، بلكه فقط اين است كه چگونه پوشش ها و موانع آن را برداريم.
آخرین نظرات