روزي هارون عباسي به بهلول گفت: ما در نظر گرفته ايم متكفل امر معاش تو باشيم تا تو آسوده خاطر نزد ما بيايي.
بهلول گفت: اگر اين كار، اين سه عيب را نداشت من قبول مي كردم:
اول اين كه ، تو نمي داني من به چه چيز نيازمندم تا آنچه را كه مي خواهم بدهي و به آنچه كه نمي خواهم مبتلايم نسازي.
دوم اینکه ، نمي داني به چه مقدار نيازمندم تا به كم و زياد آن گرفتارم نكني.
سوم ،اين كه نمي داني چه وقت نيازمندم تا از دير و زود دادنش، ناراحتم نسازي.
تنها آن كسي كه مرا آفريده است مي داند كه من چه مي خواهم، چه قدر مي خواهم و چه وقت مي خواهم.
ديگري را نرسيده است كه حق چنين ادعايي را به خود بدهد!!
علاوه بر اين، وقتي كار بدي از من صادر شود تو قطع احسان مي كني.
🔱اما خالق من، آنچنان آقاست كه هرچه از من طغيان و عصيان مي بيند، دست از احسان خود برنمي دارد…
❗️حال آيا سزاست او را رها كنم و به در خانه تو بيايم؟!
صفير هدايت 19، توبه، آيت الله ضياءآبادي
آخرین نظرات