چون امام حسین (علیه السلام) شب را به صبح آورد، مردی کوفی به نام ابوهرّه اَزدی را دید که بر ایشان وارد شد و سلام داد و گفت ای فرزند پیامبر خدا، چه چیز تو را از حرم خدا و حرم جدت پیامبر خدا، بیرون کشیده است؟
امام حسین (علیه السلام) فرمود وای بر تو، ای ابوهرّه.
امویان مالم را گرفتند، صبر کردم.
دشنامم دادند، صبر کردم.
در پی ریختن خونم بودند، گریختم و به خدا سوگند، این گروه ستمکار مرا می کشند و خدا هم لباسِ خواریِ فراگیری را بر آنها می پوشانَد و شمشیری بُرنده را بر آنها حاکم می کند.
خداوند، کسی را بر آنها مسلط می کند که چنان خوارشان سازد که از قوم سبأ هم خوارتر شوند.
آخرین نظرات