یکی از افراد سرشناس مکه، گوسفندانی داشت که هرگاه چوپانِ او شیر آنها را می دوشید و به او می داد، مقدار زیادی آب را با آنها مخلوط می کرد و به دیگران می فروخت.
چوپان که از عمل صاحب گوسفندان بسیار ناخشنود بود، خطاب به او گفت خیانت نکن که عاقبت بدی را در پی دارد، اما او توجهی نکرد.
روزی گوسفندان در دامنه کوهی حرکت می کردند که ناگهان باران شدیدی شروع به باریدن کرد و سیل بزرگی به راه افتاد و همه گوسفندان را با خود برد.
چوپان بدون گوسفندان به نزد خواجه رفت.
او که چوپان را بدون گوسفندان مشاهده کرد سؤال کرد گوسفندان مرا چه کردی؟
چوپان در جواب گفت آن آب هایی که با شیر مخلوط می کردی جمع گردید و سیلی شد و همه گوسفندان را با خود برد.
منابع:
1. جوامع الحکایات، صفحه 313
2. قصه های شنیدنی حیوانات، محمدرضا اکبری، صفحه 16
دلیل اصلی اصرار و گریۀ شدید ما برای استغفار، برخی رفتارهای نادرست نیست. علت اصلی که باید بخاطرش خیلی استغفار کنیم، نگرانی از وجود بدی_های_پنهان در خودمان است. بدیهایی که خودمان هم خبر نداریم. اطمینان به خود، چشمۀ اشک و استغفار را خشک میکند.
�
آخرین نظرات