باید پذیرفت که در برخی از زندگیها، قناعت، مفهوم غریبهای شده
و در برخی از زندگیها هم توقّعات به قدری بالا رفته که قناعت ــ که گنجی تمام ناشدنی است ــ ، از معنای حقیقی خود، فاصله گرفته است.
نیازهای کاذب، در زندگیها رسوخ کرده است؛
نیازهایی که عدم پاسخگویی به آنها، هیچ اتّفاقی را در زندگی تولید نمیکند:
امسال باید مبلمان خانهام را نو کنم.
پردۀ آنچنانی باید در خانه نصب کنم.
تلویزیون ال سی دی یا ال ای دی باید بخرم.
تلفن همراهم باید آنچنان باشد.
در مهمانیهای ویژه، مثل عروسی، نباید لباس تکراری بپوشم.
مدل ماشینمرا باید بالا ببرم.
در مهمانیهایم باید چند نوع غذا باشد.
دکوراسیون خانهام باید بهروز باشد و … .
اینها، همه، نیازهای کاذبی است که اگر در خانه نباشد، هیچ اتّفاق خاصّی نمیافتد.
وقتی این نیازها در وادی چشم و همچشمی بیفتد، عطش انسان برای به دست آوردن آنها دو صد چندان میشود.
تأمین پول برای پاسخگویی به این نیازها، لازمههایی دارد؛
مثل این که پدر باید دو شیفته کار کند و مادر هم باید شاغل شود.
این هم یعنی کمگذاشتن از وقت برای تربیت فرزند و پرداختن به نیازهای کاذب.
📚من دیگرما، کتاب اول، ص58
آخرین نظرات