گره هایمان که کور مے شوند …
بَرِشان میداریم و مے آوریم به پنجره فولاد شما
مے بندیم …
و از شما طلب میکنیم تا بازِشان کنید …
دلم میخواست امروز از باب الجـــــواد وارد شده ؛
دست بر سینه گذاشته و سلام کنیم …
بعد هم با یک ســـــلامِ کوتاه …
خود را بین زائـــــرتان بینیم …
اما از ما بپذیر این زیارت از راه دور را …
داشت کارم گره مے خورد ولے تا گفتم :
” جان آقاے خراسان …”
همه را بخشیدے …
و من مثل همیشه عجیب دلـــــتنگم …
ولادت امام مهربانے ها مبارک
السلام_علیک_یا_علے_بن_موسے_الرضا
آخرین نظرات