روز قسمت بود. خدا هستی را قسمت می کرد. خدا گفت : چیزی از من بخواهید. هر چه که باشد‚ شما را خواهم داد. سهمتان را از هستی طلب کنید زیرا خدا بسیار بخشنده است.
و هر که آمد چیزی خواست. یکی بالی برای پریدن و دیگری پایی برای دویدن. یکی جثه ای بزرگ خواست و آن یکی چشمانی تیز. یکی دریا را انتخاب کرد و یکی آسمان را.
در این میان کرمی کوچک جلو آمد و به خدا گفت : ….
من چیز زیادی از این هستی نمی خواهم. نه چشمانی تیز و نه جثه ای بزرگ. نه بالی و نه پایی ‚ نه آسمان ونه دریا. تنها کمی از خودت‚ تنها کمی از خودت را به من بده.
و خدا کمی نور به او داد.
نام او کرم شب تاب شد.
خدا گفت : آن که نوری با خود دارد‚ بزرگ است‚ حتی اگربه قدر ذره ای باشد. تو حالا همان خورشیدی که گاهی زیر برگی کوچک پنهان می شوی.
و رو به دیگران گفت : کاش می دانستید که این کرم کوچک ‚ بهترین را خواست. زیرا که از خدا جز خدا نباید خواست.
هزاران سال است که او می تابد. روی دامن هستی می تابد. وقتی ستاره ای نیست چراغ کرم شب تاب روشن است و کسی نمی داند که این همان چراغی است که روزی خدا آن را به کرمی کوچک بخشیده است.
بازی برای طفل نقش حیاتی دارد، کودک آنچنان به آن علاقه مند است که حتی پس از کارهای طولانی و خسته کننده به آن پناه می برد و خستگی خود را با خستگی ها ی ناشی از آن رفع و جبران می کند.
بازی موجبی برای پرورش روح و سببی برای سرور و انبساط خاطر کودکان است ، در سایه ی آن صفات اخلاقی و اجتماعی فراوانی را می توان به او آموخت نیز می توان روح همکاری ، دوستی ، صمیمیت ، فرماندهی و انضباط را در او پدید آورد.
در ضمن بازی می توان به کودک درس اخلاق داد ضوابط و مقررات را به او تفهیم کرد ، قواعد و راه و رسم زندگی را به او آموخت و از او عملاً خواست که رعایت حال جمع را کرده و اصول و ضوابط مورد قبول جامعه را پذیرا گرد
کودک در ضمن بازی در می یابد که برای موفقیت نمی تواند تکروی کند ، اگر بخواهد در کار و زندگی خود موفق باشد لازم است فعالیت خود را در جهت درخواست دیگران صرفنظر کند و در طریق ایجاد وضع مطلوب باشد.
بازی در گروه باعث پرورش وجدان فردی است که در زندگی کودک نقش عمده ای بازی می کند ، حدود آزادی او را مشخص می نماید ، راههایی که برای ادامه ی حیات باید برگزیند برای او معین می نماید.
و به طور خلاصه از راه بازی می توان ضوابط و مقرراتی به کودک آموخت ، ناسازگاری های او را می توان اصلاح کرد ، نابسامانی های او را سر و سامان داده و به راه عقل و اندیشه و پذیرش انضباط انداخت
اما در واقع هر کلنگی که میزند یک قدم به آب نزدیکتر میشود.
ظاهر نماز هم تکرار است، اما در واقع پرواز است، از پلههای نردبان بالا رفتن است.
درست است که پلهها تکراری است اما هر کدام، یک قدم انسان را به بام نزدیک میکنند.
نماز چنین چیزی است؛
روزی ۵ نوبت به باند پرواز میروید و پر میکشید.
هر نوبت یه پرواز جداگانه است، یک عروج است؛
یک کلنگ زدن.
امام رضا عليه السلام
اولين عملى كه از انسان مورد محاسبه و بررسى قرار مى گیرد نماز است، چنانچه صحیح و مقبول واقع شود، بقیه اعمال و عبادات نیز قبول مى گردد وگرنه مردود خواهد شد.
آخرین نظرات