به زمین بگویید اینقدر تن و جانمان را نلرزاند…
به خدا دیگر از درد ، بی حس شده ایم…
قلبهایمان از این حجمِ دردهایِ پی در پی رو به انقضاست..
ما خیلی وقت است کم آورده ایم… طاقتِ مصیبتی دیگر نبود…!
بگویید هوسِ لرزیدنش که گرفت، لااقل بساطش را بردارد ، برود به سرزمین هایی که دیگران را آزار دادند.. انسان های مظلوم که زدن نداشتند بی انصاف!
کودکی که هنوز شمع های تولدش زیر آوار روشن مانده بود ، گناهش چیست؟
یا طفل معصومی که با هزار و یک تشویقِ مادرش، داشت مشقهای فردایش را می نوشت.. مشقهایی که ناتمام زیر خروارها خاک دفن شد..
گناه مادری که کودکش را هرگز به دنیا نیاورد و با اوبه جهانی دیگر کوچید چه بود ؟!
منطقت کجاست ؟ تو آرزوهای دلهای پاک را بلعیدی.. حواست هست؟
من اعتراض دارم.. شانه های ما چقدر تحمل درد داشت مگر؟!
خودت را به نفهمیدن بزن ولی هرچه بین ما بود تمام شد.. من هم دیگر از حریم و محیط وسبز ماندنت دفاع نخواهم کرد.. تو عادلانه نلرزیدی!
انصاف نبود همیشه خاکِ ما عزادار باشد.. انصاف نبود… !!!
كودك دست شما را می گیرد و به زور به اتاقش می برد تا پریدن از روی تخت را كه به تازگی یاد گرفته برای شما به نمایش بگذارد
یا از شما می خواهد، هنگام بازی او را تماشا كنید.
نگویید «حوصله ندارم، خودت بازی كن دیگه»
مقاومت نكنید در برابر تماشای كودك.
او را مطمئن كنید كه همیشه تماشایش می كنید و حواستان به كارها و توانایی هایش هست.
حجت الاسلام انصاریان
مرحوم فيض كاشاني روايتي را در مورد تكرار گناه از وجود مقدس امام حسن عسكري (ع) نقل ميكند كه چه بلايي را بر سر انسان ميآورد. حضرت عسكري (ع) ميفرمايد: وقتي گناه انسان را احاطه كرد و مهار اعضا و جوارح و حالات درون انسان را به دست خودش گرفت، شروع به نابود كردن ريشههاي ايمان ميكند، چون ايمان در مقابل گناه طاقت نميآورد. ايمان شجرۀ طيبه است، ولي گناه مانند اسيدي است كه پاي درخت ايمان بريزند كه ريشه آن درخت را ميسوزاند. شما ده روز گناه نميكنيد و چه عبادات خوبي نصيب شما ميشود، اما يك بار كه گناه ميكنيد تا يك ماه نميتوانيد آن حالات و آن عبادات را داشته باشيد، پس معلوم ميشود كه آن يك گناه با ريشه ايمان درگير ميشود و حال انسان را عوض میکند
آخرین نظرات