حاجی ملأ باقر بهبهانی نقل کردند: از معجزات حضرت ولیعصر (سلاماللهعلیه) که خود مشاهده کردم اینکه فرزندم علی محمد که اولاد ذکورم منحصر بود در او، مریض شد و روز به روز بدتر میشد و بر حزن و اندوه من میافزود.
تا آنکه برای مردم یأس حاصل شد از مرض او و علما و سادات برای او طلب شفا میکردند در زمانهای دعا تا آنکه شب یازدهم مرض او شد. مرضش سخت و حالش سنگین شد و اضطرابش زیاد و التهابش شدید.
راه چاره بر من بسته شد و ملتجی شدم به حضرت قائم (علیهالسلام)، پس از نزد او با اضطراب بیرون رفتم و بر بام خانه بالا رفتم و بیقرارانه به آن جناب متوسّل شدم و با ذلّت و مسکنت میگفتم: یا صاحبالزمان اغثنی! یا صاحبالزمان ادرکنی!
و خود را به خاک عجز و مذلت مالیدم، پس آمدم به خانه و بر او داخل شدم و پیش روی او نشستم، دیدمو نفسش ساکن و حواسش به جا و عرق او را گرفته و حالش خوب شده بود، پس خدای را بر این نعمت عظمی شکر کردم.
اقتباس از نجم الثاقب در احوال امام غائب (علیهالسلام)، ج ۲، ص ۷۸۰.
وقتی دلت بهانه می گیرد تا رها شود در بین کوچه های تنهایی شهر و گم کند خود را در هیاهوی زمانه، تنها جایی که حالت را خوب می کند قدم زدن در بین مزار شهداست…
آنجا که دلت را می دهی و عاشقت می کنند…
چنان دلت را می دهی که هر پنجشنبه دلت هوایی می شود…
هوایی می شود در آسمان شهر و بی قراری هایت شروع می گردد…
نمی دانی دل سرکش و نافرمان تو چه میخواهد!؟… چه می گوید!؟… فقط می دانی که بهانه می گیرد…
بهانه گیری هایش آنقدر زیاد است که می نشینی و به حالش گریه می کنی تا مرهمی شوی به دردش
ای دل سرکشم آرام باش آرام
خدایا اینکه اینگونه دور افتاده ام از شهدا قطعا دلیلی دارد
قول می دهم تا پاک سازم روحم را و خالص کنم نیتم را…. تا مرا هم بخری…. مرا هم ببری…
من یاد گرفته ام از بزرگان بزرگترین حاجت را طلب کنم از شهدا می خواهم همیشه نگاهم کنند
شهدا دلم انتهای نگاه شما را میخواهد
انتهای نگاه شما یعنی شهادت
آخرین نظرات