« در حالیكه در واقع؛ از كمترين مال برخوردار هستيد، در ظاهر؛ بهترين حال را از خود نشان دهيد،
چرا كه خداوندِ متعال، بندگان باايمانش را اينگونه نيكو ادب كرده است.»
بسياري از افراد مردم، در همه عمر در پشت ديوار و حصار زندگي و خوشبختي معطل مانده اند و ميگويند: “ما كه از زندگي چيزي نفهميديم، زندگي بي معناست". اين افراد هميشه در حيرت و سرگرداني بسر ميبرند و گاهي اين تحير و سرگرداني و بدبيني را به حساب حساسيت ذهن و ادراكيت فهم خود ميگذارند و با يك دنيا غرور و كبر ميگويند: اين ما هستيم كه به بيهوده بودن زندگي و دروغ بودن سعادت و خوشبختي و اصالت رنج و بدبختي پي برده ايم و اما ديگران چون به قدر ما حس و درك ندارند نميفهمند.
اين اشخاص نميدانند كه خودشان مانند كوران بي بصري هستند كه در پشت ديوار زندگي معطل مانده اند و نتوانسته اند در همه عمر در ورودي اصلي را پيدا كنند . اينها از همان اول ، راه را چاه و چاه را راه تصور كرده اند و روي همين تصور غلط لحظه به لحظه از راه دورتر شده و هميشه در سياه چالهاي زندگي بسر برده اند ، به قول يكي از دانشمندان طوري پرورش يافته اند كه براي احساس رنج و مصيبت كاملا آماده اند و از كوچكترين رنجي فريادشان به فلك ميرسد ولي نسبت به آنچه خوشي و سعادت است لخت و مرده و بي حس می باشد
حکمتهاواندرزها ، شهید مطهری (ره)
مردی به نزد جوانمردی آمد و گفت : تبرکی می خواهم ، جامه ات را ،
تا من نیز از جوانمردی بهره ای ببرم .
جوانمرد گفت : جامه مرا که بهائی نیست .اما سوالی دارم ،اگر سوالم را پاسخ گویی جامه من برای تو.
مرد گفت :بپرس.
جوانمرد گفت : اگر مردی چادر زنی را بر سر کند ، زن خواهد شد ؟
مرد گفت : نه.
جوانمرد گفت : اگر زنی جامه مردان را بپوشد ،چطور ؟ مرد می شود ؟
مرد گفت :نه.
جوانمرد گفت : پس در پی آن نباش که جامه جوانمردان را بر تن کنی که اگر
پوست جوانمرد را نیز بر تن کشی ، سودی نخواهد داشت ؛ زیرا جوانمردی به
جان است ، نه به جامه!
آخرین نظرات