یک قاعده بگویم در مورد این که بعضی میگویند «چرا امام زمان و فاطمه زهرا (علیهماالسلام) و بهشت در خواب من نمیآید؟ چرا ابالفضل و فرشته ها به خواب ما نمیآیند؟». میدانید چرا؟ و چه موقع آنها به خواب شما میآیند؟ زمانی که شما آنها را در خواب و خیالت بیاوری و با آنها عشقبازی کنی و در خودت راهشان بدهی. تا وقتی که آنان را در خودت راه ندهی، به سراغت نمیآیند. تو دَرِ قلبت را بستهای و شلوغ کردهای و پر است از موبایل، مبل، غذا، قابلمه، کریستال، النگو، طلا، اتومبیل و ساختمان و آهن و یک عالم مزخرفات در این دل ریخته ای، دیگر در دلت جا نیست که آنها بیایند. آنها به میزانی به تو میخندند که تو بتوانی به آنها بخندی و با آنها شاد باشی. آنها به میزانی تو را بغل میکنند که تو یک آغوشی گذاشته باشی برای بغل کردن آنها. ما باید دلمان را خالی کنیم. دلبستگی ها به کمالات جمادی و نباتی و حیوانی را تخلیه کنیم تا راه باز شود. باید برای بهشت در دلمان فضاسازی کنیم و اشتیاق دروغین نداشته باشیم و واقعاً به اشتیاق و امید حقیقی برسیم
برای دست یافتن به گشایش و شرح صدر، اولاً شخص رویش را به سمت ابدیت و بهشت برمیگرداند. برای رسیدن به این هدف و کلاً برای انجام هر کاری اطلاعات و مهارت لازم است. مهارت یعنی توانایی که این غیر از اطلاعات است. مهارت که میگوییم یعنی دو چیز، یکی اطلاعات و دیگری تمرین.
مثلاً شاد بودن یک مهارت است. آرامش داشتن یک مهارت است. مهارت اول اطلاعات میخواهد، شما اطلاعات را که کسب کردی، باید روی آن اطلاعات تمرین کنی. مثل نقاشی و خط و رانندگی است که اگر تمرین نکنی، موفقیتی نداری. هر کس در دنیا هر دارایی که دارد، از این دو راه است. معمولاً دو گروه هستند که از این دارایی ها استفاده خوبی نمیتوانند بکنند، یکی افراد تحصیل کرده و دیگری افراد ثروتمند. یعنی این دو گروه بیشترین شکست ها را میخورند. آنهایی که تحصیلات شان بالاست، اغلب وقت کافی برای کسب مهارت ندارند. آنهایی که از سطح آسایش خوبی برخوردارند، رشدشان کم است. البته استثناء هم وجود دارد. ممکن است کسی که سطح آسایشش بالا است، آنقدر در خودش ظرفیت ایجاد کرده باشد که آسایشش مانع حرکت به سمت ابدیت نشود.
کسی وسعت قلب دارد که تمام توجه و روی دلش را به سمت آخرت کرده باشد. مثل اینکه بچه کسی را گروگان گرفته باشند و بگویند تا یک فرش خوب نبافی، بچه ات را آزاد نمیکنیم. این شخص مجبور است بافتن فرش را یاد بگیرد و تمام توجه و روی دلش را به سمت یاد گرفتن کند. علامت اینکه یک نفر هدایت شده، این است که عاشقانه به سمت آخرت نگاه میکند و عاشقانه به سمت ابدیت و آسمان و نظام ابدی می رود و انابه دارد. انابه یعنی بازگشت، یعنی تصمیم میگیرد انسان باشد. تصمیم میگیرد قواعد ابدی را رعایت کند. تصمیم میگیرد بدون مقاومت، رشد کند. چطور افراد درس دانشگاه را جدی میگیرند؟ چطور خانه ساختن را جدی میگیرند؟ چطور ازدواج را جدی میگیرند؟ چطور کار یک خانه را دو خانه کردن را جدی میگیرند؟ چطور تلاش برای اینکه یک ماشین را تبدیل به یک ماشین بهتر بکنند یا آن را دوتا کنند، جدی میگیرند؟ چطور در این که یک سفر خارجی بروند و در فلان کشور درس بخوانند، جدی هستند؟ اینها به این خاطر است که علاقه دارند و شیفته هستند و رویشان را آنطرف کرده و فقط به همان سمت میروند.
همۀ کسانی را که از آنها گله دارید، مثل دانۀ تسبیح ردیف کنید و یکییکی دعایشان کنید. نخستین اثر این دعا این است که حبۀ آتشی را که در دلتان بوده، بیرون میاندازید.
قدیمها که قلیان کشیدن مرسوم بود، گاهی ذغال گداخته از سر قلیان روی قالی میافتاد و فرصت اینکه بروند و اَنبُر بیاورند، نبود؛ ناچار آن آتش را با دستشان برمیداشتند و دور میانداختند.
اگر کسی از تو غیبتی کرده یا نسبت ناروایی به تو داده، این آتش افتاده روی دلت که از قالی گرانبهاتر است. تا بخواهی برایش ثابت کنی که تو تقصیرکار نبودهای، سوختهای!
پس دعایش کن. اول خودت را نجات بده تا دلت بیشتر از این تاول نزند، بعدش خدا خودش میداند که چطور مسئله را حل کند.
برخی از مردم تصور می کنند در موقع تصمیم بر انجام کاری، اگر خود یا کسی عطسه کند، باید صبر نمود.
در حالی که در این باره دستوری در اسلام وارد نشده است و اساسا روح اسلام با این گونه مطالب سازش ندارد، تا آن جا که دستور می دهد هنگامی که به کاری تصمیم گرفتید، اگر کسی فال بد زد، اعتنا نکنید و بر خدا توکل کرده و به دنبال هدف روان شوید.
در مورد عطسه وارد شده که هر گاه یکی از شما عطسه کرد، در حق او دعا کنید و بگویید “يَرْحَمْكُم الله” خداوند شما را رحمت کند و طرف مقابل هم بگوید “یَغفِرُ اللهُ لَکُم” خداوند شما را بیامرزد.1
اما صبر کردن و قدری مکث نمودن و یا فرق گزاردن بین یک و دو عطسه همگی از خرافات است.
1. بحارالانوار ج81 ص283
آخرین نظرات