همواره امام حسن (علیه السلام)، مهربانی را با مهربانی پاسخ می گفت، حتی پاسخ وی در برابر نامهربانی نيز مهربانی بود.
چنان که نوشته اند امام حسن (علیه السلام)، گوسفند زيبایی داشت که به آن علاقه نشان می داد.
روزی ديد گوسفند خوابيده است و ناله می کند.
جلوتر رفت و ديد که پای آن را شکسته اند.
امام از غلامش پرسيد چه کسی پای اين حيوان را شکسته است؟
غلام گفت من شکسته ام.
حضرت فرمود چرا چنين کردی؟
گفت برای اينکه تو را ناراحت کنم.
امام با تبسمی دلنشين فرمود ولی من در عوض، تو را خشنود می کنم و غلام را آزاد کرد.
هم چنين آورده اند روزی امام حسن (علیه السلام) مشغول غذا خوردن بودند که سگی آمد و برابر حضرت ايستاد.
حضرت هر لقمه ای که می خوردند، لقمه ای جلوی سگ می انداختند.
مردی پرسيد اي فرزند رسول خدا، اجازه دهيد اين حيوان را دور کنم.
امام فرمود نه، رهايش کنيد.
من از خدا شرم می کنم که جانداری به صورت من نگاه کند و من در حال غذا خوردن باشم و به او غذا ندهم.
1. حياة الامام الحسن بن علی (عليه السلام)، باقر شريف القرشی، جلد 1، صفحه 314
2. بحارالانوار، جلد 43، صفحه 352
فرم در حال بارگذاری ...
آخرین نظرات