آزادمرد
نوشته شده توسط سین بانو در 3 مهر 1396 در بدون موضوع
یک مردی بود که وقتی آقایش فریاد زده بود:
«هل من ذاب یذب عن حرم رسول الله»
همه وجودش لرزیده بود.
کفش هایش را درآورده بود و به گردن آویخته بود.
آقایش بعدا گفته بود مادرت چه اسم خوبی برایت گذاشته، آزاد مرد …
فرم در حال بارگذاری ...
آخرین نظرات