آنسوی فاصله ها
نوشته شده توسط سین بانو در 12 مهر 1396 در بدون موضوع
مولایم
دلم برای ورود تو لحظه شماری میکند و حنجره ام تو را فریاد میزند، تو که تجلی عشقی. قنوتم را طولانی میکنم تا تو نیمه شبی برای آن دعا کنی. کوچه های غریب بی کسی را آب و جارو میکنم تا تو صبحی زود از آن کوچه عبور کنی.
هر روز چراغ دلم را با «جامعه کبیره» روشن می کنم و سفره افطارم را با «آل یاسین» و «عهد» تزیین میکنم، برای ظهور تو هر روز پای درد «کمیل» می نشینم. نمیدانم آخرین ایستگاه «توسل» چه هیجانی دارد که مرا با خود تا آن سوی فاصله ها می برد و صبح آدینه چه صفایی دارد، که صبح آسمانش پر از «ندبه» است.
مولایم…! بی تو دفتر دلمان پر است از مشق های انتظار و من با دلم می خواهم آن روز که می آیی زیباترین مدال ایثار را تقدیم نگاه تو کنم.
فرم در حال بارگذاری ...
آخرین نظرات