خداى راسپاس که براى حکمش؛
برگردانندهایی،وبراى بخشش بازدارندهایی،
وهمانندساختهاى ساخته اش هیچ سازندهایی نیست،
واوسخاوتمندوسعت بخش است،
انواع مخلوقات را پدید آورد،
وساخته هاراباحکمتش محکم نمود،
طلیعه هابراوپوشیده نمیماند،
وودیعه هانزداوضایع نمیشود،
پاداش دهنده هرسازنده،
وبینیازکننده هرقناعتگر،
ورحم کننده برهرنالان،
وفروفرستنده سودها،
ونازل کننده کتاب جامع بانوردرخشان است،
اوشنونده دعاها،
و دورکننده بلاها،
وبالابرنده درجات،
وکوبنده گردنکشان است،
پس معبودى جزاونیست،
وچیزى بااوبرابرى نمیکند،
وچیزى همانندش نیست،
واوست شنوا و بینا،
ولطیف وآگاه،
وبرهرچیزتواناست.
خدایابه سوى تورغبت مینمایم،
وبه پروردگارى توگواهى میدهم،
اقرارکننده ام که توپروردگارمنى،
وبازگشت من به سوى تواست،
وجودم رابانعمتت آغاز کردى پیش ازانکه موجودى قابل ذکر باشم،
ومراازخاک پدیدآوردى،
سپس درمیان صلبهاجایم دادى،
درحالیکه ازحوادث زمانه ورفت وآمدروزگار و سالها،ابمنى بخشیدى،
همواره کوچ کننده بودم ازصلبى به رحمى،
درگذشته ازایام وقرنهاى پیشین،
از رأفت ولطف واحسانى که به من داشتى، مرا در حکومت پیشوایان کفر؛
آنانکه پیمانت را شکستند،
وپیامبرانت را تکذیب کردند،
به دنیا نیاوردى،
ولى زمانى به دنیا آوردى به خاطرآنچه در علمت برایم رقم خورده بودوآن عبارت بود از هدایتى که مرابراى پذیرفتن آن آماده ساختى،
ودرعرصه گاهش نشو و نمایم دادى،
وپیش ازآن هم بارفتارزیبایت،و نعمتهاى کاملت بر من مهر ورزیدى،
در نتیجه وجودم را پدید آوردى ازنطفه ریخته شده،
و در تاریکیهاى سه گانه میان گوشت و خون وپوست جایم دادى،
ومرادر آفرینش وجودم گواه نگرفتى،
وچیزى ازکارخلقتم رابه من واگذارننمودى، سپس براى آنچه درعلمت ازهدایتم گذشته بود مرا کامل میانه به دنیاآوردى،
و درحال کودکى وخردسالى درمیان گهواره محافظت نمودى،
وازبین غذاهاشیرگوارا نصیبم کردى،
ودل دایه هارابرمن مهربان نمودى،
ومادران پرمهر رابه پرستاری ام گماشتى،
وازآسیبهاى پریان نگهدارى فرمودى،
واز زیادى وکمى سالمم داشتى،
پس توبرترى اى مهربان،
اى بخشنده،
تا آنگاه که آغاز به سخن کردم.
نعمتهاى کاملت را برمن تمام کردى،
ومرا درهرسال با افزوده شدن به وجودم پرورش دادى،
تاآفرینشم کامل شد،
وتاب وتوانم معتدل گشت،
حجّت رابرمن واجب نمودى،
چنانکه معرفتت رابه من الهام فرمودى،
وباشگفتیهاى حکمتت به هراسم افکندى،
وبه آنچه درآسمان وزمینت از پدیده هاى خلقت پدیدآوردى بیدارم نمودى،
به سپاسگزارى ویادت آگاهیم دادى،
وطاعت وعبادتت رابرمن واجب نمودى،
وآنچه راپیامبرانت آوردند به من فهماندى،
وپذیرفتن خشنودی ات رابرمن آسان کردى،
ودرتمام این اموربه یارى ولطفت برمن منّت نهادى،
سپس وقتى که مرا ازبهترین خاک آفریدى؛
تو پناهگاه منى،
زمانى که راهها باهمه وسعتشان درمانده ام کنند!
وزمین باهمه پهناورىاش برمن تنگ گیرد!
واگررحمت تونبود،
هرآینه من از هلاک شدگان بودم!!!
ونادیده گیرنده لغزشم تویى،
واگر پرده پوشیت بر من نبود،
هرآینه من از رسواشدگان بودم!!!
وتویى که مراباپیروزى بردشمنانم تأیید میکنی،
واگریارى تونبودهر آینه من از شکست خوردگان بودم،
اى که وجودش رابه بلندى وبرترى اختصاص داده،
درنتیجه اولیایش به عزّت اوعزیزمیشوند،
فرم در حال بارگذاری ...
آخرین نظرات