حکایت از علامه محمدحسین طهرانی صاحب کتاب معادشناسی
يك روز ميرزا نجمالدّين(پسردائی ما) به عموی ما حاج سيّدمحمّدرضا گفت:
ديشب عمّهام (همان مادر سیدمحمدرضا) را خواب ديدم و در عالم رؤيا به من گفت:⇩⇩
به محمّدرضا بگو: چرا چند شب است غذای ما را نفرستادهای؟
عموی ما هر چه فكر كرد چيزی به نظرش نرسيد،
فردای آن روز كه در منزل ما آمدند گفتند: معنی خواب را پيدا كردم.
من سی سال است عادتم اين است كه بعد از نماز مغرب و عشاء دو ركعت نماز والدين ميخوانم و ثوابش را به روح پدر و مادرم هديّه ميكنم؛
چند شب است كه بواسطۀ پذيرائی از مهمانان نتوانستم بخوانم
بخاطر همین مادرم به خواب ميرزا نجمالدّين آمده و از من گلايۀ نفرستادن غذای ملكوتی خود را کرده است.
(ميرزا نجم الدّين ساكن سامرّاء و عموی ما ساكن تهران بود و ابداً از این عمل عموی ما مطّلع نبوده است و اين خواب موجب تعجّب همۀ حضّار شد)
معادشناسی ج۳ ص ۱۹۹ - ۲۰۰
أللَّھُـمَ؏ َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج
فرم در حال بارگذاری ...
آخرین نظرات