به یاد هم باشیم شاید فردا ما هم درکنارهم نباشیم…
نوشته شده توسط سین بانو در 18 شهریور 1396 در بدون موضوع
️مداد رنگیها مشغول بودند به جز مداد سفید
هیچکس به او کار نمیداد ، همه میگفتند: تو به هیچ دردی نمیخوری، یک شب که مدادرنگیها توسیاهی شب گم شده بودند، مداد سفید تا صبح ماه کشید مهتاب کشید و آنقدر ستاره کشید که کوچک وکوچکتر شد صبح توی جعبه مداد رنگی جای خالی او با هیچ رنگی پرنشد
به یاد هم باشیم شاید فردا ما هم درکنارهم نباشیم…
فرم در حال بارگذاری ...
آخرین نظرات