مرحوم آیت الله مجتهدی تهرانی:
شیخ رجبعلی_خیاط میگفت: من هر وقت که نماز میخواندم، نمازهایی مثل نماز امام زمان یا نماز جعفر طیار، از خداوند حاجتی میخواستم؛
یک روز گفتم بگذار یک بار برای خودِ خدا نماز بخوانم و حاجتی نخواهم،
{شاعر میگوید:
تو بندگی چو گدایان به شرط مزد نکن
که دوست خود روش بنده پروری داند}
همان شب شیخ رجبعلی خیاط در عالم خواب دید که به او گفتند:
-چرا دیر آمدی؟
-یعنی چه؟
-یعنی تو بايد ٣٠ سال پیش به فکر این کار میافتادی، حالا سر پیری باید بفهمی که نماز بخوانی و حاجتی طلب نکنی!
ما هر وقت جایی گیر میکنیم و اصطلاحاً دُم مان در تلهای گیر میکند میگوییم خدا.
این شعر را استاد من شیخ اکبر برهان ٦٢ سال پیش در مسجد لرزاده بر روی منبر میخواندند و من هنوز به یاد دارم که:
هر وقت که سرت به درد آید
نالان شوی و سوی من آیی
چون دردسرت شفا بدادم
یاغی شوی و دگر نیایی
ما هر وقت با خدا کار داریم خدا را صدا میزنیم، چه قدر خوب است که وقتی هم که کاری نداریم بگوییم خدا.
فرم در حال بارگذاری ...
آخرین نظرات