ستایش خداوندی را سزاست که شبم را به صبح آورد بی آن که مرده یا بیمار باشم،
نه دردی بر رگهای تنم باقی گذارد،
و نه به کیفر بدترین کردارم گرفتار کرد،
نه بی فرزند و خاندان مانده،
و نه از دین خدا روی گردانم،
نه منکر پروردگار،
نه ایمانم دگرگون،
و نه عقلم آشفته،
و نه به عذاب امّتهای گذشته گرفتارم.
در حالی که صبح کردم که بنده ای بی اختیار و بر نفس خود ستمکارم.
خدایا بر تو است که مرا محکوم فرمایی در حالی که عذری ندارم،
و توان فراهم آوردن چیزی جز آنچه که تو میبخشایی ندارم،
و قدرت حفظ خویش ندارم جز آن که تو مرا حفظ کنی.
خدایا به تو پناه میبرم از آن که در سایه بی نیازی تو، تهیدست باشم،
یا در پرتو روشنایی هدایت تو گمراه گردم،
یا در پناه قدرت تو بر من ستم روا دارند،
یا خوار و ذلیل باشم در حالی که کار در دست تو باشد!
خدایا جانم را ، نخستین نعمت گرانبهایی قرار ده که میستانی،
و نخستین سپرده ای. قرار ده که از من باز پس میگیری!
خدایا ما به تو پناه میبریم از آن که از فرموده تو بیرون شویم،
یا از دین تو خارج گردیم،
یا هواهای نفسانی پیاپی بر ما فرود آید،
که از هدایت ارزانی شده از جانب تو سرباز زنیم.
فرم در حال بارگذاری ...
آخرین نظرات