راوی گفت: جوانی از سوی خیمه حسین علیه السلام به میدان جنگ آمد که صورتی همانند پاره ماه داشت، او مشغول جنگ شد و تعدادی از لشکر دشمن را به درک واصل کرد، که ابن فضیل چنان با شمشیر بر سر مبارک او زد که سرش شکافته شد و او با صورت به زمین افتاد و فریاد زد: عمو جان به فریادم برس!
سرانجام هنگامی که گرد و خاک میدان جنگ فرونشست، حسین علیه السلام که بالای سر حضرت قاسم علیه السلام ایستاده بود و ایشان از شدت درد، پای خود را به زمین می سایید. با دیدن این صحنه فرمودند: از رحمت الهی دور شوند مردمی که تو را کشتند!
سپس فرمودند: به خدا سوگند! چه اندازه دشوار است بر عمویت، این که تو اورا بخوانی و او تو را اجابت نکند یا اینکه اجابتت کند، اما دیگر فایده ای نداشته باشد. به خدا سوگند! امروز، روزی است که دشمنان عمویت بسیار و یارانش اندک اند.
▪️امام حسین علیه السلام پس از این سخنان، کشته ی پسر برادر را در آغوش گرفت و او را به سوی خیام آورده و در میان دیگر شهدا نهاد.
لهوف ٫ صفحه ۱۵۹
فرم در حال بارگذاری ...
آخرین نظرات