مرنج و مرنجان
نوشته شده توسط سین بانو در 28 مهر 1396 در بدون موضوع
آیت الله مجتهدی ره؛
ملاعلی همدانی رفت مشهد خدمت اقای نخودکی و به ایشان گفت مرا موعظه کن.
ایشان گفت؛ مرنج و مرنجان
گفت خب مرنجانش راحت است, کسی را نمیرنجانم ولی مرنج را چه کنم؟
ایشان جواب داد خودت را کسی ندان, عیب کار ما این است که ما خودمان را کسی میدانیم.
تا کسی به ما میگوید بالای چشمت ابروست عصبانی میشویم.
وقتی خودمان را کسی بدانیم, از همه می رنجیم…
فرم در حال بارگذاری ...
آخرین نظرات