وای بر من اگر قدر ندانم
نوشته شده توسط سین بانو در 26 بهمن 1396 در بدون موضوع
سر تا پایم را خلاصه کنند
می شوم “مشتی خاک"
که ممکن بود “خشتی” باشد در دیوار یک خانه
یا “سنگی” در دامان یک کوه
یا قدری “سنگ ریزه” در انتهای یک اقیانوس
شاید “خاکی” از گلدان
یا حتی “غباری” بر پنجره
اما مرا از این میان برگزیدند :
برای” نهایت"
برای” شرافت”
برای” انسانیت”
و پروردگارم بزرگوارانه اجازه ام داد برای :
” نفس کشیدن “
” دیدن “
” شنیدن “
” فهمیدن “
و ارزنده ام کرد بابت نفسی که در من دمید
من منتخب گشته ام :
برای” قرب “
برای” رجعت “
برای” سعادت “
من مشتی از خاکم که خدایم اجازه ام داده:
به” انتخاب “
به” تغییر “
به” شوریدن “
به” محبت “
به ” محبت “
به “محبت “
به ” محبت”
وای بر من اگر قدر ندانم…
نظر از: مستاجر خدا:) [عضو]
سلام خوشحال میشم به وبلاگ من هم سری بزنید
http://blogroga.kowsarblog.ir/
یا علی(علیه السلام)
فرم در حال بارگذاری ...
آخرین نظرات