تا وقتی که مردم جاهل بودند، برنامه فاسد کردن انسانها از نظر اخلاق چندان برای استعمار مطرح نبود، نیازی به آن نبود. ولی از روزی که دیدند آگاهی تدریجا دارد پیدا میشود، نمیشود جلو آگاهی را گرفت و مردم را برای همیشه در بیخبری گذاشت، گفتند حالا وقت این است که
آن بال دیگر را از مردم بگیریم و آن، بال اخلاق، بال پاکی و طهارت است.
اینجا بود که به مسئله اشاعه انواع فساد اخلاقها به عنوان یک مخدّر و یک امر تخدیر کننده پرداختند. ولی این مسئله را به این نام نمیگفتند، همان را هم به نام تمدن، پیشرفت و آزادی میگفتند. به نام تمدن و پیشرفت و آزادی و از راه فساد اخلاق، بیحسی ایجاد میکردند.
انسان اگر عالم و آگاه هم بشود، وقتی که خُلق و روحیهاش فاسد شد، نه تنها آن آگاهی به سود خود و جامعهاش نیست، بلکه همان آگاهی بیشتر به زیان جامعهاش تمام میگردد، میشود:
چون
« دزدی با چراغ آید گزیدهتر برد کالا».
تا روزی که دزد نبود، چراغ نداشت، از روزی که چراغ پیدا کرد دزدش کردند که از آن چراغ به نفع دزدی استفاده کند. این برنامهای بود که اشخاص آگاه متوجه آن بودند.
استاد_شهید_دکتر_مطهری
فرم در حال بارگذاری ...
آخرین نظرات