علامه طباطبایی (ره)، روزی در یکی از مجالس روضه شرکت کرده بود. شخص حرّاف و لودهای که علامه را نمیشناخت در حضور ایشان شروع کرد به لودگی کردن و حرفهای بیربط زدن؛ و توجه نداشت این آقایی که حضور دارد حضرت علاّمه طباطبایی است؛ چرا که علامه، بسیار کم حرف بود و ظاهر بسیار معمولی و متعارفی داشت.
بعد از آنکه به آن شخص میگویند: آقا! حداقل امروز که حضرت علامه طباطبایی حضور دارند، مراعات کنید و در محضر ایشان مودّب باشید و درست صحبت کنید!
او میپرسد: حضرت علاّمه طباطبایی ایشان هستند؟
میگویند: بله.
بعد آن بنده خدا می گوید: من خیال کردم ایشان مرثیهخوان است. فکر نمیکردم، علامه طباطبایی، ایشان باشند.
علامه با شنیدن این سخن میفرمایند: «ای کاش من مرثیهخوان حضرت سیدالشهدا علیهالسلام بودم! من حاضرم همه این سالیانی را که مشغول درس و تالیف و فعالیتهای علمی بودهام بدهم و ثواب یک جلسه مرثیهخوانی ابا عبدالله الحسین را به من بدهند».
عرفان علامه طباطبایی،تالیف آیت الله حسن رمضانی
نظر از: مرکز تخصصی تفسیر شاهین شهر [عضو]
استفاده کردیم
ایام سوگواری شهادت سید الشهدا علیه السلام را تسلیت عرض می کنم
فرم در حال بارگذاری ...
آخرین نظرات