…روایتی است از رسول خدا صلی الله علیه و آله: «حُسَيْنٌ مِنِّي وَ أَنَا مِنْ حُسَيْنٍ أَحَبَ اللَّهُ مَنْ أَحَبَ حُسَيْناً». « حسين از من و من از حسينم، خداوند دوست دارد كسى را كه حسين را دوست دارد.»
«حُسَيْنٌ مِنِّي» یعنی چه؟
معنایش این است که این، منشعب از آن جوهر لطیف نبوّت است.
…حقیقت حسینیّه علیه السلام عین حقیقت محمّدیه علیه السلام است.
و حقیقت محمدیه علیه السلام همان نقطۀ اول در بدو قوس نزول و در منتهای سیر صعود وجود است.
…آنگاه در روز عاشورا آنچه بر این #بدن وارد شد، بر شخص پیغمبر وارد شد، و آنچه بر شخص پیغمبر وارد شد، بر نور عظمت الهی وارد شد.
مصیبت چنین مصیبت عظیمی است.
این مصیبت است که: «ثَقُلَتْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ»(اعراف/۱۸۷) «[تحملِ این حادثه عظیم و هولناک،] بر آسمان ها و زمین سنگین و دشوار است.»
این مصیبت است که همچون مصیبت امیرمؤمنان علیه السلام گفته میشود: «تَهَدَّمَتْ وَ اللَّهِ أَرْكَانُ الْهُدَى».
این مصیبت است که در تمام نشئۀ وجود اثر کرد.
برگرفته از کتاب مصباح الهدی
آیت الله العظمی وحید خراسانی
عصر روز عاشورا، حرم حضرت حسین (علیه السلام) و دختران وی، همه اسیر دشمن گشتند و به اندوه و گریه شام کردند.
روزی بر آنها گذشت که قلم یارای بیان حالت ایشان را ندارد و شب را به سر بردند که نه مردی داشتند و نه مددکاری، تنها و بی کس.
دشمنان از ایشان بیزاری می نمودند و آزار و توهین می کردند برای تقرب به عمر سعد بی دین، یتیم کننده آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) و مجروح کننده جگر آنان و خوشایند ابن زیاد زندیق و یزید ملعون.
منبع: دمع السجوم، شیخ عباس قمی
اسب امام حسین (علیه السلام) به حمایت از او بر سواران حمله کرد و هر سوار را بر زمین می افکند و زیر پا می گذاشت تا چهل تن.
آنگاه از دست دشمن گریزان، سوی امام حسین (علیه السلام) آمد.
کاکل و موی و پیشانی در خون او آغشته کرد و سوی سراپرده زنان آمد، شتابان و گریان و شیهه زنان.
دخترانِ پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، بانگ او شنیدند و از سراپرده ها بیرون آمدند.
اسب را زبون و بی سوار دیدند و زین را بر آن واژگون.
فریاد به گریه و شیون برآوردند.
ام کلثوم دست بر سر نهاد و گفت این حسین (علیه السلام) است، در میدان افتاده.
در کربلا، سر او از قَفا بریده و عمامه و ردای او ربوده.
این بگفت و بیهوش شد.
اسب امام حسین (علیه السلام)، دست ها بر زمین می زد و نزدیک خیام، سر بر زمین می کوفت تا بمرد.
منبع: نفس المهموم، شیخ عباس قمی
آخرین نظرات