آدم ها همه یک جور نیستند.مصاحبت با برخی انگار هیچ خاصیتی برایت ندارد.چیزی ندارند که به تو عرضه کنند.اما ضرری هم بتو نمیرسانند.ولی برخی حال تو را بد میکنند. افکار مضطرب و احوال خرابشان انرژی تو را میگیرد. والبته گاهی زمانه و جامعه آبستن حوادثی میشود که بذر چنین حالاتی در آن پاشیده میشود و بسیاری را گرفتار میکند.بی جهت نیست که در تعالیم دینی گمان بد اینقدر مذمت شده است و اساسا خوش بینی یکی از خصایص ایمانی است( ان بعض الظن اثم) اما در این میان کسانی هم هستند که نشستن با آنها و سخن گفتن با آنها به تو آرامش و صفا میبخشد.از درون زلال و باصفای آنها جز نیک اندیشی و محبت صادر نمیشود. از مصاحبتشان شکر و رضایت میآموزی و از بی صبری ها و ناشکریهای خودت شرمنده میشوی.با آن که امکانات چندانی ندارند اما دستی گشاده و دلی بزرگ دارند.با آنکه زندگیشان خالی از سختی و مشکلات نیست اما همیشه پناه تو در مشکلاتند.چقدر این آدمها دوست داشتنی اند! اصلا وقتی اینها را میبینی باهمه وجودت فلسفه خلقت آدمی را تایید میکنی! همان که فرشتگان معترض بودند و خدایشان فرمود ” من چیزی میدانم که شما نمی دانید” .گویا وجود همین آدمها پاسخ همه آن سوالات است.چقدر این روزها مشتاق دیدار چنین دوستانی هستیم!!
دلا نزد کسی بنشین که او از"دل” خبر دارد
بزیر آن درختی رو که او “گل های تر” دارد!
فرم در حال بارگذاری ...
آخرین نظرات