مسافراني كه براي كربلا خداحافظي مي كردند، آقا بهشان مي سپردند كه به نيابت، حضرت اباالفضل را زيارت كنند. پول مي دادند و اصرار مي كردند به نيابت، سلام به او را بخوانيد: السلام عليك ايها العبد الصالح المطيع لله و لرسوله. هر سال انبوهي زيارت حضرت عباس به نيابت از آقا خوانده شد، انبوهي سلام پيش قمر بني هاشم امانت بود.
پرچم گنبد حضرت عباس را كه كشيدند روي كفن آقا، ساعت يازده و نيم بيست و نه ارديبهشت بود. مسجد بالاسر از جمعيت پر بود. شاگردان بودند، جوان تر ها و شهرستاني هايي كه از دور ارادت داشتند خودشان را رسانده بودند. بدن آقا را ساعت يازده در قبر گذاشتند. از ميان كفن هايي كه دوستان و شاگردان فرستادند، قسمت به كفني رسيده بود كه يكي از مسافران كربلا با پول زيارت هاي نيابتي كه آقا بهش مي داد خريده بود، حساب آقا و اباعبدالله باز شده بود.
دو شاخه نخل روي كفن مستحب است. و شاگردها دلشان مي خواست هيچ مستحبي جا نيفتد. دو شاخه نخل را طلبه اي از خانه اش آورد، نخل هاي ديگر قم در سرماي شديد زمستان هشتاد و هفت سوخته بودند ولي نخل آن طلبه زنده مانده بود. درخت زنده مانده داستاني داشت. از هسته خرماي روضه روييده بود. سال ها پيش از روضه ي خانه آقا خرما تبرك آورده بودند و هسته اش را دلشان نيامده بود بريزند دور و كاشته بودند. هسته ي خرماي روضه نخلي شده بود كه حالا شاخه هايش را مي داد براي مراسم دفن آقا تا امور به سيد الشهدا مربوط بماند.
ساعت يازده و نيم اولين سنگ هاي لحد را چيدند. آيين دفن تمام مي شد كه شاگرد عرب آقا با پرچم سرخ رسيد. پرچم گنبد حضرت اباالفضل را آورده بود. پرچم را چند ماه پيش توانسته بود از آستانه بياورد و ناگهاني تصميم گرفته بود آن را همراه استاد كند. يادش آمده بود كه استاد دلش هميشه در آن حرم بود. پرچم سرخ را كشيدند روي كفن. ” اشهد انك لم تُهن و لم تُنكل “
گواهي مي دهم كه هيچ سستي و كوتاهي نكردي. كسي به بدرقه آمده بود كه كوتاهي در كارش نبود. آقا هزاران سلام پيش او امانت داشت و وقت پاسخ بود.
رحمت واسعه، مركز تنظيم و نشر آثار آيت الله بهجت
آخرین نظرات